شهید غلامنبی مشتاق؛ پرچمدار اندیشهٔ امت و اخوت در تقابل با قومگرایی و سکولاریسم نوین!
بازخوانی یک روایت فراموششده از جهاد دهه شصت و تحلیل نسبت اندیشه امتگرای شهید مشتاق با بحران هویت امروز افغانستان.
شهید غلامنبی مشتاق از چهرههای کمتر شناختهشده جهاد دهه شصت افغانستان است؛ مجاهدی که در روزگار اشغال کشور توسط ارتش شوروی، از متن جامعهٔ شیعه در چوکات تشکیلاتی حرکت اسلامی افغانستان برخاست، اما نگاه و مسیرش فراتر از مرزهای مذهب و قوم بود.
او با اندیشهای امتمحور و اخلاقگرا، در کنار برادران اهلسنت خویش، روایت تازهای از (اخوت اسلامی و جهاد ملی) را رقم زد.
در زمانهای که جامعه امروز افغانستان گرفتار دوگانگیهای قومگرایی و سکولاریسم تقلیدی است، بازخوانی سیره و اندیشه مشتاق میتواند گفتمان تازهای از همبستگی، ایمان و ملیگرایی اخلاقی را احیا کند.
مقدمه :
در تاریخ پرزخم افغانستان، قهرمانانی برخاستهاند که حضورشان نه در خط مقدم قدرت، بلکه در متن اندیشه و ایمان معنا مییابد.
غلامنبی مشتاق یکی از ان چهرههاست؛ مجاهدی که با روحیه ملی و امتی خود، توانست میان ایمان و وطن، میان مذهب و انسانیت، میان سلاح و اخلاق اشتی برقرار کند.
در میانه دهه شصت، زمانی که سیاست افغانستان در چنگال ایدیولوژیهای متخاصم گرفتار بود، مشتاق از مرز طایفه و حزب فراتر رفت و جهاد را به عرصه (احیای وجدان امت اسلامی) بدل ساخت.
اندیشه امتمحور و ملی مشتاق :
در گفتمان سیاسی شهید مشتاق، امت اسلامی اساس وحدت بود، نه قوم و زبان. او با درک عمیق از رسالت دینی، باور داشت که نجات افغانستان در گرو بازگشت به روح اخوت اسلامی و عدالت اجتماعی است.
این اندیشه، امتگراییای صرفا مذهبی نبود، بلکه شکلی از ملیگرایی اخلاقی بود که اسلام را به عنوان محور وحدت ملی میفهمید.
مشتاق میدانست که اشغال، تنها با سلاح دفع نمیشود؛ بلکه باید بنیان فکری جامعه از تفرقه و تعصب پاک گردد.
از همینرو، مبارزهاش را نه تنها نظامی، بلکه فرهنگی و فکری میدید.
امت در برابر قوم؛ ایمان در برابر قبیله :
در حالیکه بسیاری از گروههای سیاسی و تنظیمی دهه شصت جهاد را به میدان رقابت قومی و مذهبی تبدیل کرده بودند، مشتاق با حضور خویش در میان صفوف مشترک مجاهدین اهلسنت، معنای تازهای از اخوت اسلامی را زنده کرد.
او نشان داد که وحدت میان مسلمانان، نه در شعار، بلکه در میدان عمل تحقق مییابد. اخوت در نگاه مشتاق، پیوندی بود فراتر از قوم، زیرا بر مبنای ایمان و هدف مشترک بنا شده بود.
همین روح امتگرایی بود که اقتدار پوشالی حکومت دستنشانده وقت را به چالش کشید و در میدانهای نبرد، از مشتاق چهرهای فراموشناشدنی ساخت.
تقابل فکری با قومگرایی و سکولاریسم امروز :
امروز، جامعه افغانستان با بحران هویت و فروپاشی اجتماعی روبهرو است. دو جریان فکری، روح وحدت ملی را میفرسایند:
۱ – قومگرایی سیاسی، که قدرت را ابزار انحصار قومی ساخته است.
۲ – سکولاریسم تقلیدی، که با بریدن از ایمان و ارزشهای بومی، جامعه را به ازخودبیگانگی میکشاند.
شهید مشتاق در برابر هر دو جریان، اندیشهای اصلاحگر و متوازن عرضه کرد:
در برابر قومگرایی، بر برادری ایمانی تاکید مینمود و وحدت امت را اساس قدرت ملی میدانست.
در برابر سکولاریسم بیریشه، از ایمان به عنوان محور اخلاق و عدالت یاد میکرد.
او هشدار داده بود که هرگاه جامعه افغان از محور ایمان و عدالت خارج شود، اختلافهای قومی و گرایشهای تقلیدی، استقلال فکری و سیاسی ملت را نابود خواهند کرد.
نقد سکولاریسم وارداتی و خطر بیریشگی فرهنگی :
در دهه اخیر، گفتمان سکولار در افغانستان، بهویژه در شهرها، با شعارهای جذاب از (آزادی فردی) و (تفکیک دین از سیاست)، در عمل به نوعی بریدگی از هویت بومی انجامیده است.
اما مشتاق با سلوک ایمانی خود نشان داد که اسلام، نه مانع پیشرفت، بلکه خاستگاه ازادی و کرامت است.
سیاست بدون ایمان، به سرعت به قدرت بدون وجدان بدل میشود — و این همان چیزی است که امروز در میدان سیاست افغانستان مشاهده میشود.
در این بستر، بازگشت به الگوی اخلاقی و دینی مشتاق، راهی است برای بازیابی تعادل میان آزادی، عدالت و ایمان.
ماموریت امروز: بازسازی گفتمان مشتاق !
نسل جوان افغانستان در فضایی پر از تردید و پراکندگی فکری رشد میکند. انان نیازمند الگوهایی هستند که بتوانند ایمان را با خرد، و ملیت را با اخلاق جمع کنند.
شهید مشتاق میتواند چنین الگویی باشد؛ زیرا مبارزهاش بر محور ایمان و عقل، اخلاق و وطندوستی استوار بود.
برای احیای این گفتمان، گامهای زیر ضروری است:
تدوین اثار و خاطرات شهید مشتاق و مستندسازی روایتهای میدانی از سلوک او؛
اموزش الگوی اخوت و امتگرایی در مدارس و مراکز فرهنگی؛
برگزاری سالانه یادمانها و همایشهای فکری با محوریت وحدت اسلامی و عدالت اجتماعی؛
گفتمانسازی در میان نخبگان جوان برای مقابله فکری با قومگرایی و سکولاریسم وارداتی.
نتیجه :
شهید غلامنبی مشتاق، در میان دود و خون دهه شصت، ندای برادری و ایمان سر داد. اندیشهاش، راهی میان سنت و تجدد، میان وطن و امت بود.
او با ایمان خویش نشان داد که جهاد، اگر بر مبنای اخلاق و اخوت نباشد، به خشونت کور بدل میشود؛ و سیاست، اگر از ایمان تهی گردد، به میدان معامله و تفرقه مبدل میگردد.
امروز که ملت ما میان قومگرایی و سکولاریسم سرگردان است، بازگشت به اندیشه امتگرای مشتاق نه یک انتخاب احساسی، بلکه ضرورتی تاریخی برای بازسازی هویت ملی و دینی ماست.
یاد او، چراغی است برای نسلی که در تاریکی تفرقه، به دنبال نوری از وحدت و ایمان میگردد.
🖋️نویسنده : سید باقرشاه احمدی.